Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . از درون
2 . بهصورت داخلی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
internally
/ɪnˈtɜrnəli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more internally]
[حالت عالی: most internally]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
از درون
از داخل
1.He was bleeding internally from a stomach ulcer.
1. به دلیل زخم معده، داشت از درون، خونریزی میکرد.
2
بهصورت داخلی
1.This medicine is for external use only and should not be taken internally.
1. این دارو فقط برای استعمال خارجی است و نباید بهصورت داخلی استفاده شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
internalize
internal-combustion engine
internal rhyme
internal flight
internal combustion engine
international
international cuisine
international flight
international monetary fund
international waters
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان