Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . فاقد ارزش قانونی
2 . نادرست
3 . فلج
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
invalid
/ɪnˈvælɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more invalid]
[حالت عالی: most invalid]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فاقد ارزش قانونی
نامعتبر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیاعتبار
1.I'm afraid your driving licence is invalid in Eastern Europe.
1. متاسفانه گواهینامه رانندگی شما در اروپای شرقی فاقد ارزش قانونی است.
2
نادرست
باطل
1.The way to winning debates is to avoid invalid arguments.
1. روش برنده شدن در مناظرهها پرهیز کردن از استدلالهای نادرست است.
[اسم]
invalid
/ˈɪnvəlɪd/
قابل شمارش
3
فلج
ناتوان، علیل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
توانخواه
علیل
1.Her husband was an invalid and couldn’t come to the door to open it.
1. شوهر او فلج بود و نمی توانست برای باز کردن در بیاید.
تصاویر
کلمات نزدیک
invader
invade
inure
inundate
inuit
invalidate
invalidity
invaluable
invariable
invariably
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان