[فعل]

to inure

/ɪnˈjʊr/
فعل گذرا
[گذشته: inured] [گذشته: inured] [گذشته کامل: inured]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 عادت دادن عادت کردن

مترادف و متضاد ccustom harden sensitize
  • 1.these children have been inured to violence.
    1. این کودکان به خشونت عادت کرده اند [عادت داده شده اند].
  • 2.they became inured to poverty.
    2. آنها به فقر عادت کرده اند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان