[قید]

lately

/ˈleɪt.li/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اخیرا جدیدا

معادل ها در دیکشنری فارسی: اخیراً به تازگی در این اواخر
مترادف و متضاد newly recently long ago
  • 1.I haven't been feeling so well lately.
    1. اخیرا حالم خیلی خوب نبوده‌است.
  • 2.Lately, I've been walking to work.
    2. جدیدا پیاده سر کار می‌روم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان