Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . چفت (درب)
2 . با چفت بستن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
latch
/lætʃ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چفت (درب)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چفت
[فعل]
to latch
/lætʃ/
فعل گذرا
[گذشته: latched]
[گذشته: latched]
[گذشته کامل: latched]
صرف فعل
2
با چفت بستن
چفت کردن
1.He closed the window and latched it.
1. او پنجره را بست و آن را چفت کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
lastly
lasting peace
lasting
last-minute
last-ditch
late
late-night
latecomer
lately
lateness
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان