[اسم]

lease

/liːs/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اجاره رهن، اجاره‌نامه

معادل ها در دیکشنری فارسی: اجاره اجاره‌نامه
  • 1.The lease expires next year.
    1. اجاره (خانه) سال آینده منقضی می‌شود.
a six-month lease on a shop
رهن شش‌ماهه مغازه
[فعل]

to lease

/liːs/
فعل گذرا
[گذشته: leased] [گذشته: leased] [گذشته کامل: leased]

2 اجاره کردن رهن کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: اجاره کردن
  • 1.We lease all our computer equipment.
    1. ما تمام تجهیزات کامپیوتری‌مان را اجاره می‌کنیم.

3 اجاره دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: اجاره دادن
مترادف و متضاد rent
  • 1.A local farmer leased them the land.
    1. یک کشاورز محلی زمین را به آنها اجاره داد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان