[قید]

least

/liːst/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کمترین

مترادف و متضاد minimum slightest smallest greatest most
  • 1.She chose the least expensive of the hotels.
    1. او کم هزینه‌ترین هتل را انتخاب کرد.
  • 2.This is the least of his properties.
    2. این کمترین [میزان] اموالش است.
[ضمیر]

least

/liːst/

2 کمترین کمتر، کمتر از همه

معادل ها در دیکشنری فارسی: اقل حداقل کمترین
at least
حداقل/دست کم
  • 1. At least he didn’t lie to me.
    1. حداقل او به من دروغ نگفت.
  • 2. He had at least £100,000 in savings.
    2. او حداقل 100000 پوند پس‌انداز داشت.
at the very least
حداقلش/کم کمش
  • Computer viruses are at the very least annoying and often actually destructive.
    ویروس‌های کامپیوتری کم کمش آزاردهنده هستند و اغلب واقعا تخریبگر هستند.
the least
از همه کمتر/کمترین
  • 1. He's the relative I like the least.
    1. او فامیلی است که از همه کمتر دوست دارم.
  • 2. Which car costs the least?
    2. کدام اتومبیل کمترین هزینه را دارد؟
least of all
حداقل/دست کم
  • I never hid the truth, least of all from you.
    من هیچوقت حقیقت را پنهان کردم، دست کم نه از طرف تو.
it’s the least somebody can do
کمترین کاری که کسی بتواند انجام دهد
  • I’ll look after them – it’s the least I can do.
    من از آنها مراقبت می‌کنم؛ این حداقل کاری است که می‌توانم انجام دهم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان