Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ازدواج
2 . عروسی (مراسم)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
marriage
/ˈmærɪdʒ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ازدواج
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ازدواج
تاهل
زناشویی
وصلت
نکاح
عروسی
مزاوجت
مترادف و متضاد
matrimony
wedlock
divorce
1.She has two children by a previous marriage.
1. او از ازدواج قبلی خود دو فرزند دارد.
an arranged marriage
یک ازدواج از پیش تعیینشده [ازدواج سنتی]
2
عروسی (مراسم)
مترادف و متضاد
wedding
1.The marriage will take place at the church.
1. آن (مراسم) عروسی در کلیسا برگزار میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
marquis
marquez
marquee
marque
maroon
marriage ceremony
marriage certificate
marriage contract
marriage counseling
marriage guidance
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان