Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (دارو) دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to medicate
/ˈmedɪkeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: medicated]
[گذشته: medicated]
[گذشته کامل: medicated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(دارو) دادن
1.Patients are usually medicated with tranquillizers before having anaesthesia.
1. به بیماران معمولا قبل از بیهوشی آرامش بخش می دهند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
medicament
medical record
medical practitioner
medical history
medical dressing
medication
medicinal drug
medicine
medicine cabinet
medicine chest
کلمات نزدیک
medicare
medical sciences
medical school
medical profession
medical examiner
medicated
medication
medicinal
medicine
medicine cabinet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان