Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . میومیو
2 . میومیو کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
meow
/miˈaʊ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
میومیو
[صدای گربه]
معادل ها در دیکشنری فارسی:
میومیو
1.I heard a meow.
1. یک میومیو شنیدم.
[فعل]
to meow
/miˈaʊ/
فعل ناگذر
[گذشته: meowed]
[گذشته: meowed]
[گذشته کامل: meowed]
صرف فعل
2
میومیو کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
میومیو کردن
1.Why is the cat meowing?
1. چرا آن گربه دارد میومیو میکند؟
تصاویر
کلمات نزدیک
menu bar
menu
mentor
mentioned
mentionable
mep
mercantilism
mercenary
merchandise
merchandising
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان