Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . نوع
2 . حالت
3 . مد (آمار)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
mode
/moʊd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نوع
طرز
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نسق
طرز
طور
mode of something
طرز چیزی
1. Railways are an important mode of transport for the economy.
1. راهآهن یک نوع مهم از حمل و نقل برای اقتصاد است.
2. The mode of suicide reflects the personality of the victim.
2. طرز خودکشی شخصیت قربانی را منعکس میکند.
2
حالت
1.My laptop’s in sleep mode.
1. لپتاپم در حالت خواب [آماده یا معلق] است.
vibrate mode
حالت ویبره [لرزش]
3
مد (آمار)
1.The mode is 8.
1. مد، 8 است.
توضیحاتی در رابطه با mode
به ارزش یا مقداری که بیشترین تکرار را در یک مجموعه آماری دارد، مُد گفته میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
modal verb
modal
mod cons
mockingbird
mocking
model
model home
modeling
modelling
modem
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان