[قید]

occasionally

/əˈkeɪʒənəli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گاهی اوقات چند وقت یک بار، گهگاه

معادل ها در دیکشنری فارسی: گاهی اوقات گاهی گاه‌گاهی
  • 1.Extreme heat occasionally causes health problems.
    1. گرمای شدید گاهی اوقات برای سلامتی مشکلات ایجاد می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان