Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مناسبت
2 . وهله
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
occasion
/əˈkeɪ.ʒən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مناسبت
رویداد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فرصت
مترادف و متضاد
celebration
event
happening
a special occasion
یک مناسبت [رویداد] ویژه
2
وهله
بار، دفعه
1.He's missed meetings on a number of occasions.
1. او چندین بار جلسات را از دست داده است.
2.We met on several occasions to discuss the issue.
2. ما در چندین وهله ملاقات داشتیم تا آن مسئله را مورد بحث قرار دهیم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
ocarina
obviously
obvious
obtuse triangle
obtuse-angled triangle
occasional
occasionally
occipital cortex
occipital lobe
occult
کلمات نزدیک
ocarina
obvs
obviousness
obviously
obvious enjoyment
occasional
occasionally
occident
occidental
occitan
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان