Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . چسب (ترک سیگار)
2 . قطعه زمین
3 . وصله (لباس)
4 . لکه
5 . پچ (مجموعه تغییرات برای بهروزرسانی)
6 . وصله کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
patch
/pætʃ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چسب (ترک سیگار)
1.A nicotine patch releases nicotine into the body through the skin.
1. یک چسب نیکوتین، از طریق پوست به درون بدن نیکوتین آزاد میکند.
2.With the help of a nicotine patch she was able to quit smoking.
2. او با کمک چسب نیکوتین توانست سیگارکشیدن را ترک کند.
2
قطعه زمین
1.He reset a patch of land with tomato plants.
1. او یک قطعه زمین را با گیاهان گوجهفرنگی احیا کرد.
2.We had a strawberry patch beside the greenhouse.
2. ما در کنار گلخانه یک قطعه زمین توتفرنگی داشتیم.
3
وصله (لباس)
پینه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وصله
1.He had a patch on the elbow of his jacket.
1. او روی آرنج کتش یک وصله داشت.
2.I sewed a patch on my jeans.
2. من روی شلوار جینم یک وصله دوختم.
4
لکه
نقطه
1.I saw a black cat with a white patch on its back.
1. من یک گربه سیاه با لکهای سفید روی پشتش دیدم.
2.There was a small patch of blue on the grey clouds.
2. یک لکه کوچک آبی روی ابرهای خاکستری بود.
5
پچ (مجموعه تغییرات برای بهروزرسانی)
1.Follow the instructions below to download and install the patch.
1. راهنماییهای زیر را دنبال کنید تا پچ را دانلود و نصب کنید.
2.Update and apply all security patches to your browser, as soon as possible.
2. در اسرع وقت، تمام پچهای امنیتی خود را به روزرسانی کنید و در مرورگر خود اعمال کنید.
[فعل]
to patch
/pætʃ/
فعل گذرا
صرف فعل
6
وصله کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وصله کردن
وصلهپینه کردن
1.her jeans were neatly patched
1. شلوار او مرتب وصله شده بود.
2.The collar on my coat has got thin,so I must patch it.
2. یقه کت من نازک شده است، پس باید آن را وصله کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
pat someone on the back
pat is jean's sister.
pat
pasty
pasture
patch up
patchwork
patchy
pate
patel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان