Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . هر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[حرف اضافه]
per
/pɜr/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
هر
در
1.The car was traveling at 70 miles per hour (70 mph).
1. ماشین با سرعت 70 مایل در ساعت حرکت میکرد.
2.The meal will cost $20 per person.
2. غذا قیمتش 20 دلار برای هر نفر است.
3.There are more cafés per square meter here than anywhere else in the country.
3. اینجا آنقدر در هر متر مربع کافه هست که در هیچ کجای دیگر کشور اینطور نیست.
تصاویر
کلمات نزدیک
pepsi
peppy
peppery
pepperpot
pepperoni
per annum
per capita
per capita income
per cent
per se
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان