[اسم]

phobia

/ˈfoʊbiə/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 هراس ترس شدید

معادل ها در دیکشنری فارسی: هراس
مترادف و متضاد fear
  • 1.He has a phobia about flying.
    1. او از پرواز کردن هراس دارد.
  • 2.One of the symptoms of the disease is water phobia.
    2. یکی از علائم این بیماری هراس از آب است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان