Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بازی حذفی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
playoff
/ˈpleɪ ɑːf/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بازی حذفی
بازی پلی-آف
1.The team have reached the play-offs.
1. تیم به مسابقات حذفی رسیدهاست.
2.They lost to Chicago in the play-offs.
2. آنها در بازیهای حذفی به (تیم) "شیکاگو" باختند.
تصاویر
کلمات نزدیک
playmate
playlist
playing tennis
playing football
playing field
playpen
playroom
playscheme
plaything
playtime
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان