[اسم]

plaything

/plˈeɪθɪŋ/
قابل شمارش

1 بازیچه آلت دست

معادل ها در دیکشنری فارسی: بازیچه ملعبه

2 اسباب‌بازی

معادل ها در دیکشنری فارسی: اسباب‌بازی لعبت
مترادف و متضاد toy
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان