[صفت]

polish

/ˈpɑlɪʃ/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 لهستانی [وابسته به لهستان و مردم آن]

معادل ها در دیکشنری فارسی: لهستانی
a Polish man
یک مرد لهستانی
[اسم]

Polish

/ˈpɑlɪʃ/
غیرقابل شمارش

2 زبان لهستانی

معادل ها در دیکشنری فارسی: لهستانی
  • 1.I really want to learn Polish.
    1. خیلی دلم می‌خواهد زبان لهستانی یاد بگیرم.

3 واکس براق‌کننده (polish)

معادل ها در دیکشنری فارسی: واکس صیقل
furniture polish
براق‌کننده لوازم خانه
[فعل]

to polish

/ˈpɑlɪʃ/
فعل گذرا
[گذشته: polished] [گذشته: polished] [گذشته کامل: polished]

4 واکس زدن برق انداختن، صیقل دادن

  • 1.Have you polished your shoes?
    1. آیا کفش‌هایت را واکس زده‌ای؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان