Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ریختن
2 . باران شدید آمدن
3 . شرشر ریختن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to pour
/pɔːr/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: poured]
[گذشته: poured]
[گذشته کامل: poured]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ریختن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ریختن
مترادف و متضاد
dribble
let flow
tip
to pour something
چیزی را ریختن
1. I poured the milk into the glasses.
1. شیر را در لیوانها ریختم.
2. Will you pour the coffee?
2. آیا قهوه را میریزی؟
to pour something out
چیزی را فروختن
I was in the kitchen, pouring out drinks.
من در آشپزخانه بودم و داشتم نوشیدنی میریختم.
to pour something for somebody
چیزی برای کسی ریختن
I've poured a cup of tea for you.
من یک فنجان چای برای تو ریختهام.
to pour somebody something
برای کسی چیزی ریختن
Can I pour you a cup of coffee?
یک فنجان قهوه برایتان بریزم؟
2
باران شدید آمدن
شرشر باران باریدن
مترادف و متضاد
flood
rain hard
rain heavily
1.It's pouring with rain.
1. شرشر باران میبارد.
2.We can't go out in this weather - it's pouring!
2. در این هوا نمیتوانیم بیرون برویم؛ باران شدید میآید.
3
شرشر ریختن
مترادف و متضاد
flow
run
stream
to pour down
شرشر ریختن
Tears were pouring down his cheeks.
اشک شرشر از گونههایش میریخت.
تصاویر
کلمات نزدیک
pound sterling
pound sign
pound
pounce
poultry
pour down
pour in
pour money down the drain
pour out
pour some brake fluid in this reservoir.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان