[اسم]

procession

/prəˈseʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حرکت دسته‌جمعی صف اتومبیل‌ها و مردم (در مراسم رسمی)، گروه مشایعین

معادل ها در دیکشنری فارسی: رژه
  • 1.We watched the funeral procession.
    1. ما گروه مشایعین در تشییع جنازه را تماشا کردیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان