Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . برنامهنویس
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
programmer
/ˈproʊˌgræmər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
برنامهنویس
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برنامهنویس
1.We need a computer programmer right away.
1. ما فورا به یک برنامه نویس کامپیوتر نیاز داریم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
programme
program
prognosis
progeny
profusely
progress
progressively
prohibit
prohibitive
prohibitively
کلمات نزدیک
programme
program
prognosticator
prognosticate
prognosis
programming
programming language
progress
progress chaser
progression
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان