Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . برنامهنویسی
2 . زمانبندی (برنامههای تلویزیونی یا رادیویی)
3 . برنامهریزی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
programming
/ˈproʊ.græm.ɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
برنامهنویسی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برنامهنویسی
1.We learned how to do programming.
1. ما آموختیم که چگونه برنامهنویسی کنیم.
Computer programming
برنامهنویسی کامپیوتر
2
زمانبندی (برنامههای تلویزیونی یا رادیویی)
برنامهریزی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برنامهریزی
3
برنامهریزی
زمانبندی
تصاویر
کلمات نزدیک
programmer
programme
program
prognosticator
prognosticate
programming language
progress
progress chaser
progression
progressional
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان