Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . روانی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
psycho
/ˈsaɪkoʊ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
روانی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
روانی
informal
1.Don’t let him drive—he’s a complete psycho behind the wheel!
1. نگذار او رانندگی کند؛ او پشت فرمان کاملا یک روانی است!
2.In his new film, he plays the part of a psycho.
2. در فیلم جدیدش، او نقش یک روانی را بازی میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
psychic
psychiatry
psychiatrist
psychiatric hospital
psychiatric
psychoanalysis
psychoanalyst
psychoanalyze
psychodrama
psychological
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان