Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . لرزیدن
2 . ترکش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to quiver
/ˈkwɪvər/
فعل ناگذر
[گذشته: quivered]
[گذشته: quivered]
[گذشته کامل: quivered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
لرزیدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لرزیدن
مترادف و متضاد
tremble
1.Her lips quivered and she started to cry.
1. لبهای او لرزید و شروع به گریستن کرد.
[اسم]
quiver
/ˈkwɪvər/
قابل شمارش
2
ترکش
تیردان
تصاویر
کلمات نزدیک
quitter
quits
quite a few
quite a bit
quite
quixotic
quiz
quiz show
quizmaster
quizzical
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان