[فعل]

to recede

/rɪˈsid/
فعل ناگذر
[گذشته: receded] [گذشته: receded] [گذشته کامل: receded]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 عقب رفتن پس رفتن، کنار کشیدن، فروکش کردن، دور و محو شدن

formal
مترادف و متضاد ebb go back retreat advance approach
  • 1.The pain was receding slightly.
    1. درد داشت به‌آرامی فروکش می‌کرد.
  • 2.The painful memories gradually receded in her mind.
    2. خاطرات دردناک، کم‌کم داشت از ذهن او دور و محو می‌شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان