Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . عقب رفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to recede
/rɪˈsid/
فعل ناگذر
[گذشته: receded]
[گذشته: receded]
[گذشته کامل: receded]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
عقب رفتن
پس رفتن، کنار کشیدن، فروکش کردن، دور و محو شدن
formal
مترادف و متضاد
ebb
go back
retreat
advance
approach
1.The pain was receding slightly.
1. درد داشت بهآرامی فروکش میکرد.
2.The painful memories gradually receded in her mind.
2. خاطرات دردناک، کمکم داشت از ذهن او دور و محو میشد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
recap
recall
rebuke
rebound
rebellious
receding
receipt
receive
receiving set
recent
کلمات نزدیک
recapture
recapitulate
recap
recant
recall
receipt
receivable
receivables
receive
receive an e-mail
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان