[فعل]

to recall

/rɪˈkɔːl/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: recalled] [گذشته: recalled] [گذشته کامل: recalled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به‌یاد آوردن به‌خاطر آوردن

مترادف و متضاد remember
  • 1.Can you recall what happened that night?
    1. می‌توانی به‌‌‌خاطر بیاوری دیشب چه اتفاقی افتاد؟
  • 2.I recall that he promised to send the document.
    2. من یادم می‌آید که او قول داد سند را بفرستد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان