Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مکرر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
recurrent
/rɪˈkʌrənt/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مکرر
تکراری، متناوب
معادل ها در دیکشنری فارسی:
راجع
مکرر
متناوب
1.Poverty is a recurrent theme in her novels.
1. فقر مفهومی تکراری در رمانهای او بود.
2.recurrent costs
2. هزینههای مکرر
تصاویر
کلمات نزدیک
recurrence
recur
recuperative
recuperation
recuperate
recyclable
recycle
recycled
recycled paper
recycling
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان