Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دست کشیدن از
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to relinquish
/rɪˈlɪŋkwɪʃ/
فعل گذرا
[گذشته: relinquished]
[گذشته: relinquished]
[گذشته کامل: relinquished]
صرف فعل
1
دست کشیدن از
صرف نظر کردن، رها کردن
مترادف و متضاد
give up
1.The troubled executive relinquished his control of the company.
1. مدیر که در دردسر افتاده بود از اداره شرکت دست کشید.
تصاویر
کلمات نزدیک
religiousness
religiously
religious school
religious
religiosity
reliquary
relish
relive
reload
relocate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان