Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دوباره بارگذاری کردن (کامپیوتر)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to reload
/riˈloʊd/
فعل گذرا
[گذشته: reloaded]
[گذشته: reloaded]
[گذشته کامل: reloaded]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
دوباره بارگذاری کردن (کامپیوتر)
1.reload the files and programs.
1. پوشهها و برنامهها را دوباره بارگذاری کن.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
relish
relinquish
religious service
religious rite
religious music
relocate
reluctant
reluctantly
rely
rely on
کلمات نزدیک
relive
relish
reliquary
relinquish
religiousness
relocate
relocation
reluctance
reluctant
reluctantly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان