[اسم]

relish

/ˈrelɪʃ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ترشی شور

  • 1.I like to eat hot dogs with mustard and relish.
    1. من دوست دارم هات داگ به همراه خردل و ترشی بخورم.
[فعل]

to relish

/ˈrelɪʃ/
فعل گذرا
[گذشته: relished] [گذشته: relished] [گذشته کامل: relished]

2 لذت بردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: لذت بردن
مترادف و متضاد enjoy dislike
  • 1.He relishes their time together.
    1. او از زمان با هم بودشان لذت می برد.
  • 2.he was relishing his moment of glory.
    2. او از لحظه افتخارش لذت می برد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان