Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . جابجایی
2 . خلع
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
removal
/rɪˈmuːvl/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جابجایی
انتقال، برداشتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اِزاله
برکناری
رفع
عزل
1.The removal of a car that was blocking the exit.
1. جابجایی یک خودرو که خروجی را مسدود کرده بود.
the removal of the brain tumor
برداشتن [بیرون آوردن] تومور مغزی
2
خلع
عزل، اخراج، برکناری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اخراج
خلع
مترادف و متضاد
dismissal
تصاویر
کلمات نزدیک
removable
remount
remoteness
remotely
remote control
removal van
remove
remove the wheel.
removed
remover
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان