[اسم]

rent

/rent/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اجاره

مترادف و متضاد fee hire charge rental
  • 1.Rents here are very high.
    1. اجاره ها اینجا بسیار بالا است.
a high/low/fair rent
اجاره بالا/پایین/منصفانه
how much rent...
چقدر اجاره...
  • How much rent do you pay for this place?
    برای این جا چقدر اجاره می‌پردازید؟
to pay rent
اجاره پرداخت کردن
  • I pay a higher rent than the other tenants because my room is bigger.
    من نسبت به سایر مستاجرها اجاره بیشتری می‌پردازم چون اتاق من بزرگ‌تر است.
[فعل]

to rent

/rent/
فعل گذرا
[گذشته: rented] [گذشته: rented] [گذشته کامل: rented]

2 اجاره کردن کرایه کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: اجاره کردن کرایه کردن
مترادف و متضاد hire lease occupy temporarily
to rent something
چیزی اجاره کردن
  • 1. He'll be renting an apartment until he can find a house to buy.
    1. او آپارتمانی را اجاره خواهد کرد تا زمانی که خانه‌ای برای خرید پیدا کند.
  • 2. We could rent a car for the weekend.
    2. می‌توانیم برای آخر هفته ماشین کرایه کنیم.
to rent something from somebody
چیزی را از کسی اجاره کردن
  • Who do you rent the land from?
    از کی زمین را اجاره می‌کنی؟

3 اجاره دادن کرایه دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: اجاره دادن کرایه دادن
to rent something
چیزی کرایه دادن
  • Do you rent bikes by the hour?
    آیا شما ساعتی دوچرخه کرایه می‌دهید؟
to rent something (out) to somebody
چیزی به کسی اجاره دادن
  • He rents rooms in his house to students.
    او اتاق‌های خانه‌اش را به دانشجوها اجاره می‌دهد.
to rent somebody something
به کسی چیزی اجاره دادن
  • She agreed to rent me the room.
    او موافقت کرد تا اتاق را به من اجاره دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان