[فعل]

to rescind

/rɪˈsɪnd/
فعل گذرا
[گذشته: rescinded] [گذشته: rescinded] [گذشته کامل: rescinded]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 لغو کردن فسخ کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: لغو کردن
مترادف و متضاد cancel revoke enact
  • 1.the government eventually rescinded that law.
    1. دولت بالاخره آن قانون را فسخ کرد.
  • 2.to rescind an offer
    2. لغو کردن یک پیشنهاد
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان