[فعل]

to rouse

/raʊz/
فعل گذرا
[گذشته: roused] [گذشته: roused] [گذشته کامل: roused]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 از خواب بیدار کردن

formal
  • 1.The telephone roused me from my sleep at 6  a.m.
    1. تلفن ساعت 6 صبح من را از خواب بیدار کرد.

2 تحریک کردن برانگیختن، هیجان‌زده کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: انگیختن برافروختن
formal
a campaign designed to rouse the younger generation to action
پویشی طراحی شده برای برانگیختن نسل جوان برای اقدام کردن
to rouse somebody’s anger
خشم کسی را برانگیختن

3 عصبانی کردن خشمگین کردن

formal
  • 1.Chris is not easily roused.
    1. "کریس" به‌آسانی عصبانی نمی‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان