Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . از خواب بیدار کردن
2 . تحریک کردن
3 . عصبانی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to rouse
/raʊz/
فعل گذرا
[گذشته: roused]
[گذشته: roused]
[گذشته کامل: roused]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
از خواب بیدار کردن
formal
1.The telephone roused me from my sleep at 6 a.m.
1. تلفن ساعت 6 صبح من را از خواب بیدار کرد.
2
تحریک کردن
برانگیختن، هیجانزده کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انگیختن
برافروختن
formal
a campaign designed to rouse the younger generation to action
پویشی طراحی شده برای برانگیختن نسل جوان برای اقدام کردن
to rouse somebody’s anger
خشم کسی را برانگیختن
3
عصبانی کردن
خشمگین کردن
formal
1.Chris is not easily roused.
1. "کریس" بهآسانی عصبانی نمیشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
roundworm
roundup
roundsman
rounds
roundness
rousing
rout
route
route march
router
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان