مترادف و متضاد
harmless
secure
sound
dangerous
unsafe
to feel safe
احساس امنیت کردن
She didn't feel safe on her own.
او تنهایی احساس امنیت نمیکرد.
safe and sound/well
صحیح و سالم
The missing children were found safe and sound.
بچههای گمشده صحیح و سالم پیدا شدند.
to keep something/somebody safe
چیزی/کسی را ایمن نگه داشتن [از چیزی/کسی خوب مراقبت کردن]
Here's your passport. Now keep it safe.
این هم گذرنامه شما. خوب از آن مراقبت کنید.
to be safe
امن بودن
1.
The children are quite safe here.
1.
بچهها اینجا بسیار امن هستند.
2.
Your money is safe in the bank.
2.
پول شما در بانک امن است.
to be safe (for somebody) to do something
انجام کاری (برای کسی) بیخطر بودن
Is it safe to swim here?
آیا شنا کردن در اینجا بیخطر است؟
to be safe for somebody/something
بیخطر بودن برای کسی/چیزی
play areas that are safe for children
زمینهای بازی که برای بچهها بیخطر هستند
کاربرد صفت safe به معنای امن و بیخطر
- صفت safe در مفهوم "امن" اشاره دارد به محفوظ و در امان بودن چیزی یا کسی از هر گونه خطر احتمالی. مثال:
".The children are quite safe here" (بچهها اینجا بسیار امن هستند.)
".Your money is safe in the bank" (پول شما در بانک امن است.)
- صفت safe در مفهوم "بیخطر" اشاره دارد به چیزی یا عملی که هیچگونه خطر و ریسکی ندارد و آسیب و یا ضرری به کسی نمیرساند. مثال:
"a safe and effective remedy" (یک درمان بیخطر و مؤثر)