Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . لخلخکنان راه رفتن
2 . بر زدن (ورق)
3 . بر (ورق)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to shuffle
/ˈʃʌfl/
فعل ناگذر
[گذشته: shuffled]
[گذشته: shuffled]
[گذشته کامل: shuffled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
لخلخکنان راه رفتن
با پا روی زمین کشیدن راه رفتن
1.The old man shuffled along the road.
1. پیرمرد در امتداد جاده لخلخکنان راه میرفت.
2
بر زدن (ورق)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بر زدن
1.Shuffle the cards and deal out seven to each player.
1. ورقها را بُر بزنید و به هر نفر هفت ورق بدهید.
[اسم]
shuffle
/ˈʃʌfl/
غیرقابل شمارش
3
بر (ورق)
عمل بر زدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بر
تصاویر
کلمات نزدیک
shudder
shrunken
shrug off
shrug
shrubbery
shun
shunt
shush
shut
shut down
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان