Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . به خط دیگر بردن (قطار یا بخشی از قطار)
2 . انتقال دادن (از جایی به جایی دیگر)
3 . حرکت دادن (مدام از جلو به عقب و بالعکس)
4 . در جایی کماهمیت قرار دادن
5 . منحرف کردن (جریان)
6 . تصادف از پشت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to shunt
/ʃˈʌnt/
فعل گذرا
[گذشته: shunted]
[گذشته: shunted]
[گذشته کامل: shunted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به خط دیگر بردن (قطار یا بخشی از قطار)
خط عوض کردن
2
انتقال دادن (از جایی به جایی دیگر)
منتقل کردن
3
حرکت دادن (مدام از جلو به عقب و بالعکس)
4
در جایی کماهمیت قرار دادن
به جا یا موقعیتی پست انتقال دادن یا هدایت کردن
5
منحرف کردن (جریان)
[اسم]
shunt
/ʃˈʌnt/
قابل شمارش
6
تصادف از پشت
مترادف و متضاد
rear-ender
تصاویر
کلمات نزدیک
shun
shuffle
shudder
shrunken
shrug off
shush
shut
shut down
shut in
shut off
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان