Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بستن
2 . بسته شدن
3 . بسته
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to shut
/ʃʌt/
فعل گذرا
[گذشته: shut]
[گذشته: shut]
[گذشته کامل: shut]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بستن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بستن
تعطیل کردن
مسدود کردن
مترادف و متضاد
close
slam
open
unlock
1.Mary shut her book and put it down on the table.
1. "ماری" کتابش را بست و آن را روی میز گذاشت.
2.Would you shut the door, please?
2. میشود لطفاً در را ببندی؟
2
بسته شدن
1.Daniel's mouth opened, and then shut again.
1. دهان "دنیل" باز و بعد دوباره بسته شد.
[صفت]
shut
/ʃʌt/
غیرقابل مقایسه
3
بسته
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بسته
تعطیل
مسدود
مترادف و متضاد
closed
open
1.Her eyes were shut, but she was still awake.
1. چشمانش بسته بودند، اما او هنوز بیدار بود.
2.Her office door was shut all day.
2. درِ دفترش تمام روز بسته بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
shumac
shuffling
shuffle
shuddery
shudder
shut-eye
shut away
shut down
shut in
shut out
کلمات نزدیک
shush
shunt
shun
shuffle
shudder
shut down
shut in
shut off
shut one's eyes
shut one's mouth
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان