Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خاموش کردن
2 . بستن
3 . خاموش شدن
4 . بسته شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to shut down
/ʃʌt daʊn/
فعل گذرا
[گذشته: shut down]
[گذشته: shut down]
[گذشته کامل: shut down]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خاموش کردن
مترادف و متضاد
shut off
turn off
turn on
1.He shut down one of the four engines on the plane.
1. او یکی از چهار موتور هواپیما را خاموش کرد.
2.Make sure you shut down your computer before you leave.
2. یادت باشد قبل از آنکه بروی رایانهات را خاموش کنی.
2
بستن
تعطیل کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تعطیل شدن
تعطیل کردن
مترادف و متضاد
close
close down
shut off
open
1.The company plans to shut down four factories.
1. شرکت قصد دارد چهار کارخانه را تعطیل کند.
2.They are planning to shut down the entire building at the end of the month.
2. آنها قصد دارند کل ساختمان را در پایان (این) برج ببندند.
3
خاموش شدن
1.My computer is shutting down as we speak.
1. همینطور که داریم صحبت میکنیم، یارانهام دارد خاموش میشود.
4
بسته شدن
تعطیل شدن
1.The theater shut down after more than half a century.
1. سالن تئاتر بعد از بیش از نیم قرن بسته شد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
shut away
shut-eye
shut
shumac
shuffling
shut in
shut out
shut up
shutter
shuttle
کلمات نزدیک
shut
shush
shunt
shun
shuffle
shut in
shut off
shut one's eyes
shut one's mouth
shut out
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان