Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . عطسه کردن
2 . عطسه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to sneeze
/sniːz/
فعل ناگذر
[گذشته: sneezed]
[گذشته: sneezed]
[گذشته کامل: sneezed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
عطسه کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عطسه کردن
عطسه زدن
1.Cats make him sneeze - I think he's allergic to them.
1. گربهها باعث میشوند او عطسه کند. من فکر میکنم او به آنها حساسیت دارد.
[اسم]
sneeze
/sniːz/
قابل شمارش
2
عطسه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عطسه
coughs and sneezes
سرفه و عطسه
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
sneer
sneaky
sneakily
sneaker
sneak
sneezing
snicker
sniff
snifter
snigger
کلمات نزدیک
sneer
sneaky
sneaking suspicion
sneaking
sneakers
snicker
snide
sniff
sniffer dog
sniffle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان