[فعل]

to televise

/ˈtelɪvaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: televised] [گذشته: televised] [گذشته کامل: televised]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 از تلویزیون پخش شدن از تلویزیون پخش کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: پخش کردن
  • 1.All of the Presidents speeches are televised.
    1. تمام سخنرانی‌های رئیس‌جمهور از تلویزیون پخش می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان