Rory had turned the television up so loud that the people next door complained.
"روری" صدای تلویزیون را آنقدر بلند کرد که همسایهها اعتراض کردند.
a television show/program
یک برنامه تلویزیونی
Her favorite television program was just starting.
برنامه تلویزیونی مورد علاقه او تازه داشت شروع میشد.
a television series
سریال تلویزیونی
He starred in the popular television series, ‘Friends’.
او در سریال تلویزیونی مشهور "دوستان" بازی کرد.
کاربرد اسم television به معنای تلویزیون
معادل اسم television در فارسی "تلویزیون" است. television یا تلویزیون یک دستگاه الکتریکی است که از آن برنامه های تلویزیونی پخش می شود. مثال:
"TV personalities" (شخصیت های تلویزیونی)
نکته: شکل کوتاه television را TV می گویند.