[صفت]

thick

/θɪk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: thicker] [حالت عالی: thickest]

1 ضخیم انبوه، پرپشت

معادل ها در دیکشنری فارسی: انبوه پرپشت ستبر ضخیم قطور کلفت
مترادف و متضاد bulky chunky dense light thin
a thick rope/sweater
یک طناب/ژاکت ضخیم
thick dark hair
موهای سیاه پرپشت
thick forest
جنگل انبوه

2 غلیظ

معادل ها در دیکشنری فارسی: غلیظ متراکم
مترادف و متضاد condensed dense light thin
  • 1.Thick, black smoke was pouring out of the chimney.
    1. دود سیاه و غلیظ از دودکش خارج می‌شد.
thick fog
مه غلیظ

3 احمق ابله

معادل ها در دیکشنری فارسی: خنگ زبان‌نفهم
informal
مترادف و متضاد ignorant stupid clever
  • 1.He is a bit thick.
    1. او کمی احمق است.

4 خیلی صمیمی خیلی نزدیک

informal
  • 1.You seem to be very thick with the boss!
    1. به‌نظر می‌رسد خیلی با رئیس صمیمی هستی!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان