[فعل]

to thicken

/ˈθɪkən/
فعل ناگذر
[گذشته: thickened] [گذشته: thickened] [گذشته کامل: thickened]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سفت شدن غلیظ شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: غلیظ شدن
  • 1.Keep stirring the mixture until it thickens.
    1. آنقدر مایه را هم بزنید تا سفت شود.

2 ضخیم شدن کلفت شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: کلفت شدن
  • 1.As the ice sheet grows and thickens it chills the nearby air.
    1. همان‌طور که ورقه یخی بزرگ و ضخیم می‌شود، هوای نزدیک به خود را سرد می‌کند.

3 سفت کردن غلیظ کردن

  • 1.Thicken the sauce with flour.
    1. سس را با آرد غلیظ کنید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان