[فعل]

to think back

/θɪŋk bæk/
فعل ناگذر
[گذشته: thought back] [گذشته: thought back] [گذشته کامل: thought back]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 چیزی را به یاد آوردن به گذشته فکر کردن

  • 1.I keep thinking back to the day I arrived here.
    1. من مدام به روزی که به اینجا رسیدم فکر می‌کنم.
  • 2.It might help you to understand Julia if you think back to when you were her age.
    2. اگر به زمانی که همسن "جولیا" بودی فکر کنی، ممکن است کمکت کند که درکش کنی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان