Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . چوب لای چرخ گذاشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[جمله]
throw a monkey wrench into works
/θroʊ ə ˈmʌŋki rɛnʧ ˈɪntu wɜrks/
1
چوب لای چرخ گذاشتن
کارشکنی کردن، خرابکاری کردن
informal
مترادف و متضاد
monkeywrench
1.The report that coffee causes cancer threw a monkey wrench into our plans to import coffee.
1. گزارش این که قهوه سرطان زاست چوب لای چرخ برنامه های ما برای وارد کردن قهوه گذاشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
throw a housewarming party
throw
throughway
throughput
throughout
throw away
throw cold water on something
throw in
throw in the towel
throw money at something
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان