Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تخلف
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
transgression
/trænzˈgrɛʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تخلف
تخطی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تجاوز
تخطی
تخلف
تعدی
گناه
مترادف و متضاد
crime
offence
obedience
1.I'll be keeping an eye out for further transgressions.
1. من مواظب تخلف های بعدی خواهم بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
transgress
transgenic
transfusion
transformer
transformation
transgressor
transient
transistor
transit
transit lounge
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان