[فعل]

to undergo

/ˌʌndərˈgoʊ/
فعل گذرا
[گذشته: underwent] [گذشته: underwent] [گذشته کامل: undergone]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 انجام دادن متحمل شدن، دستخوش چیزی شدن

to undergo a change/transformation
دستخوش تغییر شدن
  • The equipment has undergone several important design changes in recent years.
    این تجهیزات در سال‌های اخیر دستخوش چندین تغییر مهم در طراحی شده است.
to undergo treatment/surgery/an operation ...
درمان/جراحی/عمل جراحی شدن [انجام دادن]
  • The cyclist underwent emergency surgery yesterday after a collision with a car.
    دیروز آن دوچرخه‌سوار پس از تصادف با یک خودرو، جراحی اورژانسی شد.
to undergo something
چیزی را دستخوش کردن
  • The company is undergoing a radical reorganization.
    شرکت دستخوش یک تجدید سازمان شدید شده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان