Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . انجام دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to undergo
/ˌʌndərˈgoʊ/
فعل گذرا
[گذشته: underwent]
[گذشته: underwent]
[گذشته کامل: undergone]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
انجام دادن
متحمل شدن، دستخوش چیزی شدن
to undergo a change/transformation
دستخوش تغییر شدن
The equipment has undergone several important design changes in recent years.
این تجهیزات در سالهای اخیر دستخوش چندین تغییر مهم در طراحی شده است.
to undergo treatment/surgery/an operation ...
درمان/جراحی/عمل جراحی شدن [انجام دادن]
The cyclist underwent emergency surgery yesterday after a collision with a car.
دیروز آن دوچرخهسوار پس از تصادف با یک خودرو، جراحی اورژانسی شد.
to undergo something
چیزی را دستخوش کردن
The company is undergoing a radical reorganization.
شرکت دستخوش یک تجدید سازمان شدید شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
undergarment
underfund
underfed
underestimated
underestimate
undergraduate
underground
underground cable
undergrowth
underhand
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان