[صفت]

vain

/veɪn/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: veiner] [حالت عالی: veinest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مغرور متکبر

معادل ها در دیکشنری فارسی: باافاده مغرور
disapproving
مترادف و متضاد conceited proud modest
  • 1.Josephine is quite vain about her beauty.
    1. "جوزفین" به‌خاطر زیبایی‌اش بسیار مغرور است.

2 بیهوده بی‌نتیجه، واهی

معادل ها در دیکشنری فارسی: بی‌خود پوچ عبث
مترادف و متضاد futile useless productive successful
in a vain attempt
در تلاشی بیهوده
  • She closed her eyes tightly in a vain attempt to hold back the tears.
    او چشمانش را در تلاشی بیهوده برای نگه داشتن اشک‌ها محکم بست.
in a vain hope that...
به این امید واهی که...
  • I knocked loudly in the vain hope that someone might answer.
    من محکم در زدم، به این امید واهی که کسی ممکن است جواب دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان